جدول جو
جدول جو

معنی تنیرهی زن - جستجوی لغت در جدول جو

تنیرهی زن
چوبی که با آن آتش تنور را به هم زده و یا جا به جا کنند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تبیره زن
تصویر تبیره زن
کسی که تبیره می زند
فرهنگ فارسی عمید
(اَ طَ)
طبال و طبل زن. (ناظم الاطباء) :
رعد تبیره زن است برق کمندافکن است
وقت طرب کردن است، می خور کت نوش باد.
منوچهری.
تبیره زن بزد طبل نخستین
شتربانان همی بندند محمل.
منوچهری.
تبیره زن از خارش چرم خام
لبیشه درافکند شب را بکام.
نظامی.
رجوع به تبیر و تبیره و دیگر ترکیبهای آندو در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبیره زن
تصویر تبیره زن
نوازنده تبیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبیره زن
تصویر تبیره زن
((~. زَ))
نوازنده تبیره
فرهنگ فارسی معین